یک فنجان دوست داشتن، مهمان من ..

ساخت وبلاگ


صورتم را

که میان دستانت می گیری،

به غنچه ای می مانم ..


در پناه ِ دست های تو،

می شود مست شد

می توان شکفت ...

یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : دست های تو,دست های تو با من آشناست,دست های تو تصمیم بود,دست هاي تو,دست های تو تصمیمم بود,دست هاي تو تصميم بود,دانلود دستهای تو داریوش,دست هاي تو تصمیمم بود,دست های تو شعر,دست هاي تو با من آشناست, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 54 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 1:53

آدم ها عوض می شوند. خیلی وقت ها حتی نیاز نیست که خودت را در آینه ببینی تا بفهمی که عوض شده ای. حتی نیازی به شمردن خطوط گوشه ی چشم و تار های سفید شده ی مو هایت نیست. یک روز که دوستی را می بینی و می فهمی خنده های روی لبت شرطی شده اند، مصنوعی شده اند؛ یعنی عوض شده ای! خیلی پیش تر از این که به خودت بیایی و بخواهی در آینه واکاوی کنی خودت را ...

یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : آدم ها تغییر می کنند,درد آدمها را تغییر میدهد, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 11:29

ما در عالمی زندگی می کنیم که قوانینی در آن وجود دارد؛ درست مانند قانون جاذبه. اگر تو از ساختمانی سقوط کنی، مهم نیست آدمی خوب یا بد باشی، به هر حال به زمین اصابت می کنی. راز - راندا برن شاید بشود اسم دیگرش را به جای "راز" و "قانون جذب" گذاشت "خوش بینی". چیزی مثل تلاش کردن و باقی اش را سپردن به خدا، کائنات یا هر اسم دیگری که با توجه به باورهایت برایش انتخاب می کنی. کتاب را که برای بار چندم می خواندم به خودم گفتم: "حتی میتونه احمقانه باشه" ، اما راستش خیلی وقت ها زدن خودت به کوچه ی علی چپ و خوش خیالی، حالت را بهتر می کند. (: ٭ تجربه هایی از این قانون داشتم، اما ناخو یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 19:44

وقتی یکی با آمدن محرم خوشحال می شود، درکش نمی کنم. وقتی یکی می گوید "بوی خوش محرم"، نمی فهممش. وقتی یکی روی پروفایل تلگرامش روز شمار محرم می زند، تعجب می کنم. فکر کنم اولین باری که با آمدن محرم دلم گرفت، سوم راهنمایی بودم. کتابی از مدرسه جایزه گرفته بودم که مصیبت های کربلا را می گفت. غم های آن روز ها را، تشنگی را، نامردی و بی رحمی و اسارت را می گفت. چیزهای قشنگ تری هم بود برای گفتن، اما مصائب را می گفت. شاید بعد از آن بود که هیچوقت از آمدن محرم خوشحال نشدم و خوشحالی دیگران را نفهمیدم. همیشه دلم می خواست آمدنش را از توی تقویم بکشم عقب تر و به تعویق بیندازمش. را یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : زن مظلوم همیشه تاریخ,زن مظلوم همیشه تاریخ نکونام,مسی همیشه مظلوم است,ما مظلومان همیشه تاریخ,ما مظلومین همیشه تاریخ, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 2:00

خواب دیدم که دارد می رود. نمی دانم کجا، اما داشت می رفت. داشت شانه خالی می کرد. ساعدش را گرفتم و گفتم: "ما با هم می تونیم این درد ها رو تحمل کنیم!". نگاهم کرد... از خواب پریدم. صدای آب می آمد، انگار داشت دست هایش را می شست که برود. به خودم قول دادم دیگر سر به سرش نگذارم. شاید یک روز که می رود سرکار و بر می گردد، دیگر من نباشم که در را برایش باز کنم. دیگر او نباشد که در بزند و بروم پشت پنجره و اخم کنم که چرا کلید نمی برد. شاید روزی برسد که کیلومتر ها فاصله بیفتد بینمان و ما بمانیم و خاطره های رنگ پریده ی دو نفره ای که لبخند می نشاند به لبمان. قول دادم به خودم و چشم های یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : من قول داده ام,من خوبم من قول داده ام,من به باران قول داده ام,قرارمون همین بود من قول داده بودم,راستگو به من قول داده بود,دانلود آهنگ من قول داده بودم, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 16:53

با خودم گفتم اگر تمام آرزوهای کودکی ام را کادو پیچ کنند و بیاورند جلوی چشمانم، انرژی از دست رفته ام باز نخواهد گشت! دراز کشیدم، پتوی نه چندان ضخیمم را کشیدم به تنم و پلک های سنگینم را روی هم گذاشتم که تلفن همراهم زنگ خورد. اسم ذخیره شده ی ِ روی گوشی را که دیدم لب هایم به پهنای صورتم گشوده شد، چشم هایم درخشید و  تنور دلم گرم شد. گوشی را برداشتم و گفتم: "جانم دِتِر؟!"... آن طرف ِ خط همه زندگی ام بود، مادرم بود. پ.ن۱: دتر در گویش مازندرانی، یعنی دختر پ.ن۲: هم من به او، هم او به من می گوید "دتر" یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : دترويت,دترمینان,دترمینیسم,دترمینان ماتریس 3,3,دترمینان ماتریس 4,4,دتر داركم,دترمینان ماتریس 2,2,دترمينان ماتريس 3 3,دترمینان ماتریس 3 3,دترمینان ماتریس 3 در 3, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 41 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:13

اوضاع به گونه ای پیش می رود که در اکثر جمع ھایی که نشسته ایم و بحث می کنیم، یک نفر همیشه هست که متکلم وحده ی جمع باشد و همه هم حرف ھایش را با تکان دادن مداوم سر، تایید کنند. حالا فکر کن تو تنها کسی باشی که با بیش از ۵۰٪ حرف هایش مخالف ھستی! یا باید مخالفتت را اعلام کنی و رانده شوی از جمع و بگویند: "اُف بر تو باد!"، یا نظرت را نگویی و تو بمانی با جملات بی سر و تهی که به آن ها اعتقاد چندانی نداری. حالا فکر کن روز به روز این جمع ها دارد بزرگ تر و بیش تر می شود. دنیای واقعی ـمان کم بود، دنیای مجازی هم به آن اضافه شد. آدم هایی که نظرات مثلا روشن فکرانه (!) می دهند، اما تا یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:21

داشتم موهایم را شانه میکردم که یکی از تارهایش پیچید دور انگشتم. یادم آمد گفته بودی پیچک است موهایم؛ بلند و رونده. گفته بودی هر تارش از تار های گیتار خوش آهنگ تر است و سیاهی اش روی شب را سیاه می کند. گفته بودی مثل قالی، باید رج به رج آن را عشق کرد، و مثل کامواهای رنگارنگ ِ پاییزی، آرام آرام آن ها را بافت به هم. گفته بودی هر تارش را باید کشید به زندگی و با آن رنگ پاشید به اتفاق های معمولی و خسته ی این روز ها. گفته بودی طناب دار هم اگر بخواهی، باید موهای من را طناب دارت کنند و بوسه ی موهایم بر گلویت، بشود آخرین ارتباطت با زندگی. موھایی که ھلشان می دادی پشت گوش ھ یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : روسری سر کن و نگذار میان,روسری سر کن و نگذار,روسری سر کن,روسری سر کن و,روسری سر کن و مگذار,روسری سر کن و مگذار میان,چگونه روسری سر کنیم,روسری ات را سر کن,مادر روسریتو سر کن, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:20

" شما زنی منحصر به فرد و بی همتا هستید. هیچکس دیگری در این دنیا وجود ندارد که بتواند به خوبی شما خودتان باشد. دیگری نمی تواند شبیه شما باشد و بزرگ ترین ویژگی و علامت مشخصه ی شما نیز، منحصر به فرد بودنتان است. هنگامی که قرار است خودتان باشید، هیچکس نمی تواند رقیبتان باشد. زیرا فقط شمایید که می توانید خودتان باشید. دیگران خودشان هستند و شما خودتان. این را گرامی بدارید و جشن بگیرید. بگذارید شخصیتتان بدرخشد. " قوانین روابط موفق - باربارا دی آنجلیس ٭ نمیدونم چند سال پیش بود که این کتاب رو خریدم، ولی میدونم چند باری خوندمش. وقتی کیمیاگر رو گذاشتم تو کتابخونه یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:20

ماندن با بعضی از آدم ها، بال آرزوهایت را می چیند. یعنی باید دست از چیزهایی که دوستشان داری بشویی و فراموششان کنی. باید کمی خودت را جمع و جور کنی و درون چارچوب های جدیدی جای دهی. باید طعم تغییر را بچشی، اما تغییر هایی که چندان خوشایند خودت نیست و به آن ها معتقد نیستی. بودن با آدم هایی که تو را همان که هستی نمی خواهند و می خواهند تغییرت دهند، می خواهند بکوبند و از نو بسازند تو را. بودن با این آدم ها، وقت تلف کردن است. فرو کردن خودت درون چارچوب های جدید و شرایط متفاوت، اصلا بد نیست، اما دست کشیدن از علایقت، یعنی تحریف کردن بخشی از خودت. یعنی تبدیل شدن به کسی که یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:20

می گفت: "خواستگارهای زیادی دارم، پولدار، جذاب، چھارشانه. اما خودم ازدواج نمی کنم، شوھر می خواھم چکار". راست می گفت خب! شوھر می خواست چکار؛ وقتی وارد زندگی آماده ی مردان زن داری میشد که با اندکی عشوہ، تمام امور زندگی آن ھا را در دست می گرفت و ریاست می کرد!!  حالا چند وقتی می شود که ازدواج کرده؛ با یکی از ھمان مردان متاھلی که خودش را در زندگی اش چپانده بود و نمی دانی برای کم کردن روی همسر اول ِ شوهرش، چه آتش ها که نمی سوزاند ! پ.ن: مرد ها تا زمانی زن ِ دوم/دوست دختر و امثال اون رو می گیرند که زن ها یاد بگیرند، وارد زندگی زن ِ دیگه ای نشند. یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : شوهر می خواهم,شوهر می خواهم تبیان,خدایا من شوهر می خواهم,می خواهم شوهر کنم, نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:20

تو مثل غروب پاییزی !! سرد غم انگیز اما دوست داشتنی ... و من، ھمان برگی ھستم که موسم آمدنت زرد میشوم، و در آغوشت می افتم به خاک و سنگ فرش رفتنت را غریبانه بوسه میزنم ... یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .....
ما را در سایت یک فنجان دوست داشتن، مهمان من .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpary-afsay6 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:20